مسابقات باشگاه‌های آسیا: نه قرمز، نه آبی

علیرضا فدایی – ونکوور

آبی یا قرمز؟ یکی از سؤالات بسیار شایع خصوصاً در کودکی و نوجوانی. کُرکُری، شوخی و گاهی دلخوری… چه دورانی بود. گویا علاقه به فوتبال و تعلق خاطر به یکی از دو تیم قرمز و آبی حقیقت محض و بدون چون و چرا بود.

قدمت تیم‌های تاج و پرسپولیس به دهه‌ها قبل می‌رسد. رقابت این دو تیم از پیش از انقلاب و جام تخت جمشید تا به امروز ادامه دارد. دربیِ پایتخت روزی روزگاری بیش از صد هزار نفر را به ورزشگاه آزادی می‌کشاند. این دیدار آن‌قدر حساس می‌شد که بعضاً داور غیرایرانی برای قضاوت آن دعوت می‌شد تا ظنی به طرفداری داور از یکی از این دو تیم نباشد.

طرفداران دوآتشهٔ این دو تیم گویا هواداری از این تیم‌ها را امری موروثی و خانوادگی می‌دانستند و البته هوادار یک تیم اغلب تا آخر عمر هوادار همان تیم می‌ماند.

فوتبال ایران با رنگ آبی و قرمز گره خورده است. هرچند تیم‌هایی مانند سپاهان اصفهان، تراکتورسازی تبریز، استقلال اهواز، ملوان بندرانزلی، نساجی قائم‌شهر هواداران بسیاری دارند، تردیدی نیست که این دو تیم وزن بسیار بزرگی داشته‌اند. اغلب بزرگان تاریخ فوتبال ایران در یکی از این دو تیم بازی کرده‌اند و آرزوی هر فوتبالیستی این بوده که در یکی از این دو تیم بازی کند.

طرفداران پرشمار این دو تیم آیندهٔ بازیکنان را بعد از بازنشستگی هم به‌نحوی تضمین می‌کردند. چرا که بازیکنان وارد هر کسب‌وکاری می‌شدند، به‌اندازهٔ کافی محبوبیت و شهرت برای جذب مشتری داشتند.

فوتبال ایران چندین سال است که به اسم لیگ حرفه‌ای در جریان است. عنوانی که سراب و نامی زینتی بیش نیست.

به لیگ‌های کشورهای اروپایی نگاه کنید. به‌عنوان مثال، در انگلستان تیم‌های کوچک دسته سوم و چهارم و حتی اغلب تیم‌های محلی هم دارای ورزشگاه اختصاصی خود هستند و از محل بلیت‌فروشی، حق پخش تلویزیونی، حامیان مالی و فروش لباس و لوازم تیم درآمد دارند. 

این در حالی است که تیم‌های استقلال و پرسپولیس حتی نمی‌دانند تمرین بعدی‌شان در کدام زمین یا ورزشگاه است! حق پخش تلویزیونی که معلوم نیست به کجا می‌رود و حساب و کتاب مالی این تیم‌ها هم که برای خود آش شله‌قلمکاری است.

دو تیم بزرگ پایتخت با میلیون‌ها هوادار به‌عنوان تیم دولتی شناخته می‌شوند. شاید در کمتر کشوری در دنیا تیمی متعلق به دولت باقی مانده باشد. سال‌هاست که صحبت خصوصی‌سازی این باشگاه‌ها می‌شود، ولی کماکان خبری نیست. در این بین بازیکنان و مربیان خارجی می‌آیند و می‌روند و هرازگاهی حکایت بدهی آن‌ها در صدر خبرها قرار می‌گیرد. در این بین گویا دلال‌ها و نشریات زرد البته کم از آب گل‌آلود ماهی نمی‌گیرند. 

با همهٔ این احوال تعداد بسیاری بازیکن از این دو باشگاه به لیگ‌های اروپایی پیوسته‌اند و این دو تیم قهرمانی و نایب‌قهرمانی باشگاه‌های آسیا را در کارنامهٔ خود دارند.

و اما در ادامهٔ اتفاقات آشفته‌بازار مدیریت ورزش و فوتبال ایران، دو تیم استقلال و پرسپولیس از حضور در جام باشگاه‌های آسیا حذف شده‌اند. کاش مشکل به اوضاع مالی نابسامان، مالکیت غیرحرفه‌ای و بدهی‌های این باشگاه‌ها ختم می‌شد. برای مسئولان کنفدراسیون فوتبال آسیا، مدارک دست‌کاری‌شده و به زبان فارسی فرستاده شده بود. متأسفانه این بار این تیم‌ها نتوانستند از حذف‌شدن فرار کنند.

ناراحتی هواداران این تیم‌ها که چشم‌انتظارند باشگاه‌های موردعلاقهٔ خود را در مقابل همتا‌یان قدرتمند خود ببینند، کاملاً قابل‌درک است. همچنین بازیکنانی که این میادین را سکوی پرتابی به لیگ‌های اروپایی یا باشگاه‌های دیگر می‌دیدند، حق دارند ناراحت باشند. از منافع مالی شرکت در مسابقات صحبت نمی‌کنیم چون با مدیریت ناکارآمد و عدم شفافیت معلوم نیست که درآمد حاصل از حضور در جام باشگاه‌های آسیا به کجا می‌رود.

مشکل بزرگ‌تر اینجاست که با این آشفته‌بازار مدیریتی معلوم نیست خواسته‌های کنفدراسیون آسیا کِی برآورده شود و شرایط حضور مجدد این تیم‌ها کِی دوباره مهیا شود.

کسب تجربه در مقابل تیم‌های بزرگ باشگاه‌های آسیا بی‌شک برای بازیکنان جوان‌تر غنیمتی بود که حالا وجود ندارد و این مشکل در بلندمدت در رشد و توسعهٔ فوتبال ایران بی‌تأثیر نخواهد بود.

وقتی مربیان خارجی که با زحمت می‌توان آن‌ها را درجه‌دو حساب کرد با قهر از کشور خارج می‌شوند و با قراردادهایی که معلوم نیست چه کسی تنظیم و امضا کرده، خسارت‌های نجومی طلب می‌کنند، تکلیف فوتبال مشخص است.

فعلاً بر مشکل حضور بانوان در ورزشگاه با وجود همه‌گیری کرونا سرپوش گذاشته شده است. امیدوارم حضور دوبارهٔ تیم اسرائیل در مسابقات آسیایی بعد از چند دهه، مشکلات فوتبال ایران را بیشتر نکند.

ارسال دیدگاه